فرهاد و فحش متکدی 😟95/10/6
مثل همیشه تو مغازه نشسته بودم و طبق معمول به دلیل بازار خراب و صفر بودن کاسبی ، داشتم با موبایلم بازی میکردم .
حسابی تو حالو هوای خودم بودمو تویه بازی clash royal غرق شده بودم !
حس کردم در مغازه باز شد، خوشحال از اینکه مشتریه بازیو ول کردمو از رو صندلی پریدمو گفتم بفرمایید خوشآمدید
خانومی رو دیدم که خودشو تویه چادرش پیچیده بود و فقط دماغشون معلوم بود از رو صداش میشد حدس زد حدودا ٤٥ سالی داشت !
خانوم : آقا یه کمکی به من کنید خدا خیرتون بده تو این سرما ...
فرهاد: شرمنده حاج خانوم 😔!
خانوم: اون همه پول اون پشت میزته تو دخلته ، جمع میکنی که چی بشه ! ١٠/٠٠٠ تومن به من بده !
فرهاد: 😳 ١٠ تومن ! حاج خانوم شرمنده دش نکردم که بخوام کمکی کنم !
خانوم: از دخل دیروزت ١٠/٠٠٠ تومن بده !😠😡😠
فرهاد: ١٠/٠٠٠ تومن کم نیست حاج خانوم !؟ شما هم اخر ماه بیا کرایه مغازرو بده ! 😠
>
خانوم متکدی بی اعصاب یهوو قاطی کرد و ...
خانوم : ایشالا ده تومن از حلقومت بزنه بیرون 😡 ایشالا خرج دوا درمونت شه 😡ایشالا فردا که میام مرده باشی😡
فرهاد: 😳😳😮😮😦😦😧😧
خانوم: ایشالا زودتر بمیری ده تومن خرج دفنو کفنت شه ، با پولات خاکت کنن بیشرف بی همه چیز
و باز هم فرهاد : 😧😥😦😳
خانوم:بوووووووووووق(( فحشای بیتربیتی))
فرهاد: 😳😳😳😳😳
خانوم متکدی با هزاران فحش که تویه چشام بهم داد و آهو ناله و نفرین منو تنها گذاشت و رفت ! تا دقایقی حاجو واج چشام به در مغازه مونده بود ! داشتم فکر میکردم واقعا مشکل از کجاست از منی که ده هزار تومن به این خانوم بد اخلاق ندادم یا اعصاب و روان این خانوم متکدی یا فشار زندگی و بی پولی یا ٠٠٠
نمیدونم ، نتونستم مشکلو پیدا کنم ، فقط دعا کردم خدای خانوم متکدی بهش کمک کنه تا زن بیچاره انقدر بی اعصاب نباشه .
باز هم بازار خرابه کاسبی ها مریض و باز هم خودمو با چند بازی انلاین تویه گوشیم سرگرم میکنم 😔
- ۹۵/۱۰/۰۶