لعنت به لکنت زبان(امریه سربازی)
بعضی وقتا به خودم میگم هرکسی عیبی داره ، هیچکس هیچوقت کامل نیست، از خودم بعدش از خدام میپرسم چرا اخه ؟ چرا لکنت، این لامصب چرا . حاضر بودم پام دستم مشکل داشت حاضر بودم کور بودم ! ولی لکنت زبان نه !
خیلی بد، تویی که اینارو بعدا میخونی ،میگی این چه حرفیه اخه پسر خداتو شکر کن که فلان نیستی جای فلانی نیستی !، ولی باید جای من و امثال من باشی تا بفهمی لکنت زبان تویه این جامعه، جامعه ای که فرهنگ مردمش خیلی پایینه چقدر میتونه برات گرون تموم بشه !
لعنت به تو لکنت، لال بودم بهتر بود تا زبونی داشته باشم با لکنت. خدا ازت دلگیرم بدجور سرطان بهم میدادی میگفتی پنج سال دیگه میمیری ولی این لکنت زبان بی همه چیزو بهم نمیدادی.
یه دوستی بهم میگفت : فرهاد خدا بعضی چیزارو به آدم میده و در مقابل یه چیزو از ادم میگیره ! میگفت : خدا بهت یه قد خوبو بلند داده، یه بدن خوب یه صورت خوبو مردونه که خوشگله یه رنگ خوب تویه ریشا و موهات یه خانواده ی خوبو محترم و ... ولی یه لکنت کوچیکی هم بهت داده ! ((( اگر واقعا اینه ، خدا خیلی نامرده! از همین تیریبون اعلام میکنم نه قد بلند میخوام نه هیکل خوب نه مو و ریش رنگی نه صورت خوب همه ی اینارو میدم زبونمو خوب کن و لکنتو ازم بگیر )))
آشنایی پیدا کردم تویه سازمان حفاظت ! برای امریه سازمانی ! جهت خدمت به اصطلاح مقدس سربازی !
رفتم اونجا !
( کسایی که لکنت زبون دارن میفهمن که محیط جدید و جدی و اداری و ادمای جدید متفاوت چقدر میتونه روی استرس و شدید شدن لکنت اثر میزاره ! )